از دل این مدرنیته تشدید یافته و روند جهانی شدن که چند دهه در حال رخ نمایاندن است، جامعه شبکهای در حال ظهور میباشد.وی ریشه به وجود آمدن جهان نو را در تلاقی سه فرایند تاریخی در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی و نیمه دهه ۱۹۷۰ میلادی جست و جو میکند:
الف- انقلاب تکنولوژی اطلاعات
ب- بحرانهای اقتصادی سرمایهداری و دولتسالاری و تجدید ساختار متعاقب آن
ج- در نهایت شکوفایی جنبشهای اجتماعی فرهنگی، همچون آزادی خواهی، حقوق بشر، فمینیسم و طرفداری از محیط زیست.
به عقیده وی تعامل میان این فرایندها، یک ساختار نوین اجتماعی مسلط یعنی جامعه شبکهای، یک اقتصاد نوین یعنی اقتصاد اطلاعاتی- جهان«دیویدکلی» تعبیر اقتصاد شبکه را به کار میبرد . ژویک فرهنگ نوین یعنی فرهنگ مجاز واقعی را به عرصه وجود آورده است.منطق نهفته در این اقتصاد،این جامعه و این فرهنگ،زیربنای کنش و نهادهای اجتماعی در سراسر جهانی به هم پیوسته خواهد بود (کاستلز(ج)۱۳۸۰: ۴۱۷) .در این جامعه نو که در حال رخ نمودن است، شاهد دگرگونی ساختاری در تولید، قدرت، روابط اجتماعی و هویت و تعاریف از انسان میباشیم.این دگرگونیها به تغییر بنیادین مشابهی در شکلهای اجتماعی مکان و زمان، به ظهور فرهنگ جدید منجر میشود.
کاستلز برای جامعه شبکهای در آغاز هزاره سوم ویژگیهای زیر را بر شمرده است:
۱- اقتصاد اطلاعاتی که در آن بهرهوری و رقابت میان شرکتها و بنگاههای تجاری، مناطق و حوزههای اقتصادی کشورها بیش از هر زمان دیگر به معرفت، دانش، اطلاعات و تکنولوژی لازم برای پردازش این اطلاعات از جمله تکنولوژی مدیریت و مدیریت تکنولوژی متکی شده است.
۲- اقتصاد جهانی؛ خصلت این اقتصاد چنان است که بخشها، بازارها و افراد غنی را به یکدیگر متصل میسازد و در یک چرخه تولید سود به همکاری وا میدارد و بخشها و بازارها و افراد فاقد امکانات را از محدوده عملکردهای سودآور خود طرد میسازد.
۳- فعالیتهای شبکهای؛ این فعالیتها نوع تازهای از سازمان و تشکیلات است که مشخصه فعالیت اقتصاد جهانی به شمار میآید.
۴- تحوّل در نحوه انجام کار و در ساختار اشتغال؛ بر این اساس کارمندان و کارگران بر خلاف گذشته قراردادهای استخدام مادام العمر امضا نمیکنند و شیوههای خوداشتغالی، کار پارهوقت و اشتغال برای یک دوره موقت رواج یافته است. در عین حال نگرانی افراد از آینده شغلی خود و احساس بیاعتمادی نسبت به آینده، رشد پیدا کرده است.
۵- ظهور قطبهای متقابل؛ فرآیند جهانی شدن و شبکهای شدن فعالیتهای اقتصادی موجب قوت بخشیدن به تلاشهای فردی و تضعیف نهادهای اجتماعی نظیر اتحادیههای کارگری و یا دولت رفاه میشود.این تحولات به نوبه خود تقابل میان آنان که به اطلاعات دسترسی دارند و از توانایی بهرهمندی از آن برخوردارند و کسانی را که در چنین موقعیتی قرار ندارند، افزایش میدهد. به قول «مارتین تینهولتز»رئیس نیویورک تایمز دیجیتال،باید اینترنت را در آغوش گرفت،زیرا برای حذف نشدن باید به قواعد بازی جدید مسلح شد.
۶- فرهنگ واقعیت مجازی؛ فرهنگ عصر اطلاعات در چارچوب انتقال نمادها به وسیله واسطههای الکترونیک شکل میگیرد.این فضای مجازی حاوی اطلاعات متکثر و متنوع به صورت بخشی از واقعیت اجتماعی عصر جدید درمیآید و فضای اصلی تعاملهای معرفتی را کم وبیش در اختیار میگیرد.
۷- سیاست بر بال رسانه؛ در فضای مسلط فرهنگی متکی به واقعیت مجازی بازیگران سیاسی به منظور بقا و حضور در صحنه و تاثیرگذاری به روند تحولات ناگزیرند از رسانه ای منتج از نمادهای الکترونیک و به خصوص تلویزیون به صورت تمامعیار بهرهبرداری کنند.
۸- زمان بیزمان و فضای جریانها؛ انتقال آنی اطلاعات، دادهها و سرمایهها و امکان ارتباط همزمان میان افراد در نقاط مختلف، عملا فواصل زمانی را از میان برداشته و نظم طبیعی دوران قدیم یا چارچوبهای مکانیکی جهانی صنعتی را به کلی دگرگون ساخته است(کاستلز(الف)۱۳۸۰:۱۶).
البته شبکهها در تاریخ چیز جدیدی نیستند،آنچه متمایز کنندههای شبکههای عصر اطلاعات از نمونههای پیشین آن میباشد،پیچیدگی شبکههای جدید است که به کمک تکنولوژیهای قدرتمند این امکان را فراهم نمودهاند که تبادلات خارقالعاده اطلاعات و پول در هر کجا و در هر زمان در جریانهای شبکهها صورت گیرند.
ماکس وبر در کتاب «اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری» از سودجویی به عنوان روح حاکم بر سرمایهداری نام میبرد.کاستلز به تبعیت از ماکسوبر سعی میکند «روح اطلاعاتگرایی» به عنوان سازمان جدید دنیای شبکهای را بیابد. یعنی آنچه را که وبر در سازمان سرمایهداری مشاهده کرد،وی در بنگاه شبکهای یا شکل نوین سازمانی به عنوان ویژگی اقتصاد اطلاعاتی- جهانی به تصویر کشید. به گفته وی شالوده این بنگاه، یک فرهنگ جدید به معنای سنتی نظام ارزشها نیست.چرا که کثرت سوژهها و تنوع شبکهها چنین فرهنگ شبکهای را کنار میزند. این فرهنگ مجموعهای از نهادها هم نیست، زیرا توسعه متفاوت بنگاههای شبکهای را در مجموعه متفاوتی از محیطهای نهادی شاهد بودهایم،تا حدی که این محیطها طیف گستردهای از شکلهای مختلف این بنگاها را تعیین میکنند (مددپور ، ۱۳۸۳: ۳۳).
جامعه شبکهای، اشکال بدیعی از تغییر صورتبندیها و مناسبات اجتماعی خلق میکند.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir |
زیرا برای بیشتر افراد و گروههای اجتماعی، جامعه شبکهای بر مبنای جدایی نظاممند امر جهانی و امر محلی استوار است.در این شرایط جدید،جوامع مدنی تحلیل میروند و از هم میگسلند، زیرا دیگر پیوستگی و استمراری میان منطق اعمال قدرت در شبکه جهانی و منطق ارتباط و بازنمود در جوامع و فرهنگهای خاص وجود ندارند. بنابراین،جست و جوی معنا فقط در بازسازی هویتهای دفاعی پیرامون اصول اجتماع اشتراکی مقدور میشود. اکثر کنشهای اجتماعی بر مبنای تضاد میان جریانهای ناشناخته و هویتهای منزوی سازمان مییابد (پیشین: ۳۵ ).
کاستلز در صورتبندی خود از جامعه شبکهای دست به ساخت واژه«فرهنگ مجازی واقعی» میزند.منظور وی از مجاز واقعی سیستمی است که در آن خود واقعیت (یعنی هستی مادی- نمادین مردم) کاملا در متنی از تصاویر مجازی و در جهانی واقعنما غرق شده است که در آن چیزهایی که بر روی صفحه ظاهر میشوند، فقط تصاویری نیستند که تجربه از طریق آنها منتقل میشود، بلکه خود به تجربه تبدیل میشوند. در این جهان خیالی، نمادها تنها استعاره نیستند، بلکه تجربه واقعی را نشان میدهند. این پیامد رسانههای الکترونیکی نیست، هر چند که این رسانهها ابزار لاینفک بیان در فرهنگ جدید هستند. بنیان مادی که توانایی مجاز واقعی را برای تسخیر قوه تخیل مردم و سیستمهای بازنموده تبیین میکند، امرار معاش آنها در فضای جریانها و زمان بیزمان است همه بیانها از همه زمانها و همه مکانها در یک ابرمتن در هم میآمیزند و بسته به منافع فرستنده و روحیه گیرنده، پیوسته در هر زمان و هر مکان آرایش مجدد یافته و منتقل میشوند. این مجاز، واقعیت ماست زیرا در چارچوب این سیستمهای نمادین بیزمان و بیمکان است که ما مقولات را میسازیم و تصاویری را فرامیخوانیم که رفتار را شکل میدهند، سیاست را ایجاد میکنند، رویاها را باور میسازند.(کاستلز (ج)، ۱۳۸۰: ۴۳۳).
به تعبیر کاستلز ما در دهکده جهانی آن گونه که مکلوهان بدان اشاره نموده بود زندگی نمیکنیم، بلکه در کلبههایی فراخور هر منطقه زندگی میکنیم که در سطحی جهانی تولید و در محدوده محلی توزیع شدهاند. دهکده مک لوهان دنیای ارتباط یکسویه بود، نه ارتباط متقابل. جهان وی امتداد منطق صنعتی و تولید انبوه در قلمروی نهادها بود و هنوز نیز هست، ولی به نظر کاستلز این جهان به رغم نبوغ مک لوهان چندان توفیقی در بیان فرهنگ عصر اطلاعات ندارد (کاستلز (الف)،۱۳۸۰: ۳۹۷).
به عقیده وی، نبردهای فرهنگی، نبردهای قدرت در عصر اطلاعات هستند. این نبردها عمدتا در رسانهها و یا از طریق آنها صورت میگیرد، اما تاکید میکند رسانهها صاحب قدرت نیستند. قدرت، به مثابه توانایی تحمیل رفتار، در شبکههای مبادله اطلاعات و به کارگیری ماهرانه نمادها نهفته است که کنشگران اجتماعی، نهادها و جنبشهای فرهنگی را از طریق نمادها، سخنگویان و تقویتکنندگان فکری به هم مرتبط میسازد (مددپور، ۱۳۸۳: ۳۶) .
-
-
-
- هوّیت در جامعه شبکهای
-
-
کاستلز هویت را فرایند معناسازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه به هم پیوستهای از ویژگیهای فرهنگی که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده میشود،تعریف کرده است (کاستلز(ب)،۱۳۸۰: ۲۲).
بسیاری از جوامع انسانی که از یک سو سخت به نظام معرفتی سنّتی خویش دل بستهاند و از سوی دیگر خود را در تقریر متن این فراگفتمان جهانی شدن، بدون نقش یافتهاند، بر اساس یک عادت مألوف، چنین پدیدههایی را به مثابه یک تهدید نسبت به امنیت «هستیشناختی» خویش تعریف و تصویر میکنند. طبعا امنیت هستیشناختی، نشان از یک نیاز فردی دارد: نیاز به اطمینان از تداوم هویت خود و دوام محیطهای اجتماعی و مادی کنش در اطراف خود. با طلیعه «جهانی شدن» نظم اجتماعی و محیطی جامعه، مواجه با تغییر و تحولات ژرف و گستردهای شده و آشناییهای عادی شده مردم، مورد هجمه متغیرهای ناشناخته بسیاری قرار گرفته است. دنیای جدید، در فرایند هویتسازی «فرد» را جایگزین «دولت» کرده و مراجع اجتماعی را متعدد و متنوع نموده است، هویتسازی سنتی را دشوار ساخته و تداوم «زمان»را از آن ستانده، «وحدت» سوژه را مخدوش کرده و احساسی از موقتی و متغیر بودن را بر ذهن انسان چیره گردانیده است. تردید و عدم قطعیت را به همه حوزههای زندگی فرهنگی و حتی حوزه شناخت علمی رسوخ داده و ترس و ناامنی فراگیری را به ارمغان آورده است. قلمرو روابط زندگی اجتماعی را گسترش داده و دنیای اجتماعی افراد را بسیار بزرگتر از گذشته ساخته و احساس کنترل ناپذیرتر شدن چنین دنیایی را در ضمیر تک تک آنان زنده کرده است. تبدیل، تغییرپذیری و سرعت به مهمترین عوامل ویژگی بخش زندگی اجتماعی مدرن مبّدل شده و آنومی و آشفتگی اجتماعی را به سطحی فراتر از دوره صنعتی برده است. اصحاب هویتهای شفاف و مواضع شدید و مستحکم را با هویتهای کدر و موزائیکی و مواضع اختلاطی روبهرو کرده و قدیسان و پاکنهادان جاودانه و قدسی را به مرز فروپاشی حریمها کشانده است. مریدان مرجع واحد و مطلق را به دنیای تکثر مرجعهای اجتماعی برده و ساکنان دنیای محدود و ثابت و شفاف را با «دنیای دارای دگرگونی گیجکننده»،«جهان سیال، نفوذپذیر و غیر مشخص»، «دنیای عدم قطعیت و ابهام»، «عصر احتمال و تصادف»، «دنیایی فاقد حد و مرز»، «دنیایی بزرگ و غیر قابل کنترل»، «دنیای تضادها، ابهامات و پیچیدگیها» آشنا ساخته است و این همه، یعنی تهدید «امنیت هستیشناختی» انسانهای دنیای جدید (مددپور ، ۱۳۸۳: ۳۶-۳۷).
کاستلز معتقد است: در عصر اطلاعات، دولت مدرن زیر تاراج شبکههای جهانی ثروت، قدرت و اطلاعات، قسمت اعظم حاکمیت و استقلال خود را از کف خواهد داد و با افول دولت رفاه، میثاق تاریخی سرمایه و کار و دولت برهم زده شده و بسیاری از سرپناههای تامین اجتماعی از میان خواهد رفت. در نتیجه در چنین جامعهای، آن نوع هویتی که توسط نهادهای غالب جامعه و به منظور گسترش سلطه شان بر کنشگران اجتماعی ایجاد میشود، کاملا خشکیده میشود و زوال هویتهای مشترک را که مترادف با اضمحلال جامعه به عنوان نظام معنادار اجتماعی خواهد بود، به همراه خواهد داشت.در واقع وقتی که جهان بزرگتر از آن میشود که بتوان آن را کنترل کرد،کنشگران اجتماعی درصدد بر می آیند تا دوباره جهان را به حد و اندازه قابل دسترس خود تکه تکه کنند. وقتی شبکهها، زمان و مکان را محو میسازند، مردم چارهای نخواهند داشت که خود را به جاهایی متصل کنند و حافظه تاریخی خود را به یاری بخوانند.این واکنشهای تدافعی از طریق برساختن نمادهای فرهنگی جدید از دل مواد و مصالح تاریخی،تبدیل به منابع جدید هویت و معنا میشوند (مددپور،۱۳۸۳: ۳۷).
در جامعه شبکهای، مخاطبان و مصرفکنندگان اطلاعات صرفا گیرندگان منفعل پیام نیستند، بلکه کنشگرانی به حساب میآیند که ارتباط متقابل برقرار میکنند.از این رو، شاید رسانههای نوین را دیگر نتوان به مفهوم سنتی کلمه، رسانههای همگانی دانست که پیامهای محدودی را برای انبوهی از مخاطبان متجانس پخش میکنند و در واقع، به دلیل تعدد پیامها و منابع انتشار آنها، مخاطبان از قدرت انتخاب بیشتری برخوردار شدهاند،به این سبب در فرایند جهانی شدن ، میتوان این واقعیت را نیز پذیرفت که هر کس میتواند کلبههایی فراخور حال هر منطقه و محل داشته باشد.به عبارتی دیگر، ما در یک دهکده جهانی زندگی نمی کنیم بلکه در کلبه های سفارشی زندگی می کنیم که تولیدشان جهانی و توزیعشان محلی است.
در پایان باید این نکته را مد نظر داشت که تاکید بیش از حدکاستلز بر تکنولوژی جای تامل دارد و به نظر می رسد که گاه وی را در دام جبرگرایی تکنولوژیکی گرفتار می سازد، حتی آنجا که کاستلز می خواهد روند تاریخی شکل گیری جامعه اطلاعاتی را توصیف کند، تاریخ تحولات تکنولوژیک را بیان می کند و رابطه بین شبکه و تکنولوژی را رابطه ای علی معلولی میداند. این تاکید را می توان در همه فصل های کتاب او مشاهده کردکه به نظر می رسد نگاهی علی در رابطه با تکنولوژی و جامعه صحیح نباشد و باید تاثیرات جامعه بر تکنولوژی نیز بیشتر مد نظر قرار گیرد.
-
-
-
- موبایل
-
-